مقدمه
متنی که شما قصد خواندن آن را دارید، بیشتر تجربه شخصی اینجانب در طول سالیان گذشته در مورد مطالعه و یادگیری از کتاب بوده است. همچنین این متن برای کتابهای غیرداستانی نوشته شده است.
موارد زیادی هستند که میتوانند به بهتر شدن روند مطالعه کمک کنند. اگر در ابتدای مسیر یادگیری از کتاب هستید، پیشنهاد میکنم ادامه این متن را با دقت مطالعه کنید و به موارد گفتهشده فکر کنید.
با سؤال به سراغ کتاب برویم
مهمترین دلیلی که افراد زیادی میل به خواندن کتاب ندارند، دو چیز است. افراد یا سؤال درستی ندارند و یا میلی برای پیدا کردن جواب سؤالات خود ندارند. تا زمانی که ندانیم دلیل خواندن فلان کتاب کمک به کدام بخش از زندگی ما است، نمیتوانیم راضی شویم که کتابی را مطالعه کنیم.
دانستن دلیل خواندن کتاب به ما کمک میکند که کتاب را بهتر تا انتها مطالعه کنیم و احتمال رها کردن کتاب در اواسط مطالعه به حداقل خواهد رسید. البته این نکته نباید فراموش شود که مطالعه کتابِ درست نیز از اهمیت زیادی برخوردار است.
بهعبارتیدیگر با سؤال مشخص به سراغ کتاب روید. یعنی تعیین کنید که این کتاب یا نوشته چه چیزی را به شما قرار است اضافه کند و در پایان آیا این اتفاق رخ داده است یا خیر.
تبدیل دانش به مهارت
متأسفانه بر اساس مدلی که در مدرسه یاد گرفتهایم، در حالت کلی تلاش میکنیم کتابها را حفظ کنیم. این نوع خواندن برای ما یک باور به همراه داشته است. و آن باور به ما تحمیل میکند که وقتی به کتاب مسلط میشویم که مفاهیم آن را حفظ کرده باشیم.
این موضوع باعث کم شدن میل به انجام دانستهها در ما میشود. ازآنجاییکه یادگیری همراه با تجربه کردن حاصل میشود، در این حالت، یادگیری را تا سطح دانستن مطالب پایین میآوریم. وقتی به این سطح قانع شویم و تصمیم بگیریم که درباره موضوعی عمیق نشویم، کمتر و کمتر میدانیم.
بررسی یک مثال: فردی را در نظر بگیرید که برای یادگیری رانندگی مطالبی را خوانده و یا کتابی را تهیه کرده است. این فرد با مفهوم گاز، ترمز و کلاچ آشناست. نحوه کار با دنده را خوانده است و میداند که ماشین در کل چطور کار میکند.
آیا این فرد میتواند بعد از مطالعه سوار ماشین شود و حرکت کند؟ قاعدتاً خیر. چراکه هنوز در موقعیت واقعی قرار نگرفته تا بداند باید چکار کنید. ازایندست مثالها کم نیستند. یا فردی را در نظر بگیرید که تابهحال داخل آب نبوده است و قصد دارد شنا کردن دارد. آیا این فرد شناگر خواهد شد؟
شاید با خودتان بگویید بیتاًثیر نیست. بله حق با شماست؛ اما آیا فردی که رانندگی را تنها از روی کتاب خوانده میتواند در یک اتوبان با سرعت ۱۲۰ کیلومتر در ساعت رانندگی کند؟ یا میتواند در شرایط جوی ناپایدار مثل جاده یخزده یا خیس رانندگی کند؟
یا شناگری که تنها به خواندن بسنده کرده است شاید بتواند در استخری که تا قفسه سینهاش آب باشد شنا کند؛ اما قاعدتاً این شناگر در محیطی -مثل دریا یا حتی رودخانه خروشان- با مشکلات جدی برای زنده ماندن درگیر خواهد شد.
برای خودمان کتاب بخوانیم
یکی از دوستان من در یک فروشگاه کار میکرد. این دوست من که عموماً آدم کتابخوانی هم بود، به پیشنهاد مدیر آن مجموعه شروع به خواندن کتابی کرده بود که با خیلی از صحبتهای گفته شده در این کتاب مشکل اساسی داشت.
جالب اینجاست که بعد از حدود چند هفته نتوانست حتی نصف کتاب ۲۰۰ صفحهای را بخواند و از این موضوع بهشدت ناراحت بود. درنهایت هم کتاب را نخواند و نیمهکاره رها کرد.
نکتهای که در این نوع مطالعهها وجود دارد، داشتن تجربه بد برای کتاب خواندن است. این تجربه بد باعث میشود نسبت به کتاب بیاعتماد شویم. مخصوصاً اگر تازه شروع به کتاب خواندن کرده باشیم و در حالت کلی حسی مانند حفظ کردن مطالب را در ما به وجود آورد.
این تنها یکی از انواع مختلف کتاب خواندن برای دیگران است.موضوع پرتکرار بعدی جایی است که عموماً برای مشکلات دیگران دست به مطالعه کتاب یا یادگیری میزنیم.
تجربه تلخ دیگری که شاهدش بودم، مربوط به یکی از همکاران قدیمی من است. در یک مجموعه آموزشی فعالیت میکردم و در اتاق من همکاری بود که رفتار عجیبی داشت.
این همکار بنده عموما کار خاصی انجام نمیداد و اغلب کارهای خودش را به برادرش میسپرد. برادری که تقریباً در آستانه ۳۰ سالگی است و عمده کتابها، دورهها و کارهای همکارم را انجام میداد.
تنها پیشنهادی که برای افرادی مانند برادر همکارم دارم، آگاه شدن به حقوق طبیعی خودشان است؛ زیرا ما زندهایم تا برای خود زندگی کنیم و وظیفه داریم که حقوق خود را خوب بشناسیم.
همیشه تجربه خوب بسازیم!
نداشتن تجربه خوب از هر کاری موجب نارضایتی و در نهایت عدم انجام کار میشود. مطالعه کتاب هم از این موضوع جدا نیست و نباید فراموش کنیم که با عمل کردن به نکات گفته شده در کتابها میتوانیم تجربه خوبی را برای خود رقم بزنیم تا در ادامه مطالعه خود، هیجان مطالعه داشته باشیم.
از طرفی وقتی نگاه میکنیم و میبینیم کتابهایی که میخوانیم، تبدیل به مهارت خاصی نشدهاند، یا به اشتباه و بدون دلیل خاصی کتابی را خواندهایم و یا هر اتفاق دیگر، میل به خواندن کتاب هم کمتر و کمتر خواهد شد. در این حالت کمکم وارد یک چرخه میشویم که به نخواندن کتاب منتهی خواهد شد.
و اما!
در قالب این نوشته با هم به ۴ عاملی که باعث یادگیری بهتر از کتاب میشوند، آشنا شدیم. امیدوارم این نوشته شروع بحث مهمی در باب یادگیری بهتر از کتاب باشد.
مرسی بابت وقتی که گذاشتید و این متن را نوشتید، بنظرم هر کدام از این دلایل قابل بحث است، ممنون میشم اگر در متنهای *یادگیری بهتر از کتاب* هر کدام را باز کنید که در مجموع به راهکاری برای اصلاح هرکدام برسیم.
همچنین بیصبرانه منتظرم دلایل دیگری را در این زمینه بررسی کنید و ما از نوشتههای خوبتان استفاده کنیم.
از این نوشته یادگرفتم: متناسب با نیازم برای خودم کتاب بخوانم و مطلب یا نکتهای از کتاب را آنقدر تمرین کنم که به مهارت بالقوهای در من تبدیل شود👍🙏 اگر کتاب صرفا یک قسمت کوچک از زندگیم را تغییر بدهد؛ علاقه و اشتیاق بیشتری برای مطالعه در من ایجاد میشود.
۱۶
این متن گزیده کوتاهی از مواردی است که افراد مختلفی در این باره نظریه داشتند. قاعدتا پرداختن به این موضوع نیاز به عمیق شدن در موضوعات مختلفی است که به میزانی یادگیری بنده در این زمینه بیشتر شود، حتما در قالب نوشتههای اینچنینی یا شما مطرح خواهم کرد.
۲۰