یکی از مواردی که معمولاً روی آن وسواس زیادی داریم، رزومهمان است که بسیاری از موقعیتهای شغلی و آیندهمان را به آن گره میزنیم. در مواردی نیز میل به بهتر و بزرگتر بودن از آنچه که واقعاً هستیم، داریم. این روندی است که اغلبمان یا آن را تجربه کرده یا دیدهایم.
خاطرم است چند سال پیش که قصد ورود به بازار کار را داشتم، عموماً فضایی مملو از ترس و تردید را تجربه میکردم. بسیاری از زمانها خودم را در موقعیتهای مختلف شغلی قرار میدادم و با خودم میگفتم «همین فرمون رو برو».
پس از مدتی، بیشتر دیدم و یاد گرفتم و متوجه شدم بسیاری از مواردی که با آنها درگیرم، عمدتاً از عدم شناخت و تجربه گذر میکرد. این شد که به سمت تجربه کردن رفتم.
در این مسیر اما با دیدگاهها، افراد و بعضاً مدلهای کاری آشنا شدم و کمکم نوع نگاهم نسبت به افراد دستخوش تغییر شد. آرامآرام متوجه شدم که آنچه افراد تحت عنوان رزومه، دستاورد، سابقهٔ کاری و آنچه خودشان میگویند؛ با آنچه واقعاً هستند -اگر نگویم زمین تا آسمان- فاصلهٔ زیادی دارند.
درواقع اکنون بیشتر از اینکه یک فرد یا مجموعه در بخش «درباره ما» سایت یا وبلاگشان از خودشان میگویند، صرفاً به دستاوردها، خرده رفتارها -در صورت دسترسی مستقیم- و جامعهای که عضوش هستند؛ توجه بیشتری دارم.
عدم وجود چنین نگاهی در ابتدای مسیر برای من نوعی بسیار پرهزینه و گران -از بُعد زمان- تمام شد و این مرا واداشت که در وحلهٔ اول برای یادآوری به خودم و سپس بیان نکتهای کوچک؛ اما مهم وقت شما خوانندهٔ عزیز این مطلب را بگیرم.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.