یکی دیگه از دامهای مهمی که برای هر فردی میتونه در مسیر یادگیری پیش بیاد؛ بحث همه چی رو خواستنه.
خیلی اوقات ما به کلاسی میریم و یا دورهای رو شرکت میکنیم و به دنبال یادگری همه چی هستیم.
اینقدر دغدغه یادگیری همه چی رو داریم که اگه باهوش نباشیم، هیچی نسیبمون میشه.
برای درک بهتر این موضوع، مطلبی رو که چند وقت پیش یاد گرفتید رو با خودتون مرور کنید.
اغلب ما این موضوع رو شاهد هستیم که فقط خلاصهای کوتاه از کل بحث رو بخاطر داریم.
نکته مهمی که هست اینه که خیلی برامون شفاف نیست که دقیقا چی میخوایم.
یه وقت هست که میاییم و میگیم من میخوام برم رانندگی یاد بگیرم.
قاعدتا باید همه چی رو بلد باشیم تا به راننده خوبی تبدیل شیم.
یه زمان هم هست که میخوایم از لابهلای یه سمینار بزرگ، یک مفهموم رو یاد بگیریم و بیایم بیرون.
اینجاست که اهمیت تعیین از پیش موضوعات خودش رو نشون میده.
اگه قرار باشه من برم و در مورد یک نکته از کل اون کلاس یا سمینار یاد بگیرم؛ داشتن این توقع از خود که باید همش رو یاد بگیرم توقع بیخودیه.
از طرفی اگه من نیاز به این داشته باشم که همه مطالب رو یاد بگیرم؛ اینکه بیام و به یک نکته اکتفا کنم هم چیز غلطیه.
یبار هست مدیران چند شرکت در یک دوره اقتصادی شرکت میکنن تا تعیین کنند که وضعیت آینده شرکت به چه سمتی میره.
در اینجا واضح هست که بدون در نظر گرفتن این نکته که اغلب موارد گفته شده در اون جلسه واجبه.
نمیشه گفت خب میره و یه نکته و یاد میگیره و میاد بیرون.
توی همون جلسه امکان داره که چندتا کارمند هم باشن.
احتمالا اونا اومدن که با دیدن فضای اقتصاد، بخشی از درامد خودشون رو به سمتی ببرند.
تفاوت بین این دو دسته خیلی زیاده.
مواقعی هست که میریم سر یه کلاس و میبینیم بعضیا افتادن به جون جزوات خودشون و حسابی مینویسن.
از همین رو این نکته مهم میشه.
قرار نیست ما به دیگران نگاه کنیم که چکار میکنند. قرار است به شرایط نگاه کنیم تا ببینیم بهترین کار برای ما چه خواد بود.
**در آموزش، توجه به همین نکته که بر اساس نیاز خودمون یاد بگیریم و به دیگران توجه نکنیم توجه فاحشی رو بوجود خواهد آورد.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.