اصل این نوشته از اینجایی به سراغ من اومد که یکی از دغدغههای خودم بود. هنوز هم گاهی باهاش درگیر هستم.
اغلب اوقات ما همه چیز را میخواهیم ولی هیچچیزی به دست نمیآوریم.
در ادامه در این باره بیشتر خواهم نوشت که چه اتفاقی برای ما خواهد افتاد.
همه ما دوست داریم سبک زندگیای رو داشته باشیم که همه چیزهای خوب توی اون گنجانده شده باشه. مثلا هر روز راس ساعتی از خواب بیدار شدن و بعد سر کار رفتن. در ادامه روز کلی کارای بزرگ کنیم . به همه سر بزنیم و از حال همه با خبر باشیم. همه کارهایی که باید انجام شه رو انجام بدیم. باشگاه خوبی ثبت نام کنیم و هر چند هفته سفری رو بریم که حسابی حالوهوایی که داریم رو عوض کنه.
کیه بدش بیاد همه چیزهای خوب رو با هم داشته باشه؟
من نمیگم رسیدن به اینها ممکن نیست و یا خواستن چنین چیزی اشتباه هست و نباید چنین خواستهای داشته باشیم.
همه چیزهای خوبی که گفته شد یجورایی دستاورد چندین ساله تمرکز و تلاش روی چند فعالیت محدود هست که اونها رو انتخاب کردیم. به عبارتی حاصل تلاش و انجام ندادن کلی کار هست که اونی رو که دوست داریم برامون به ارمغان خواهد آورد.
بعضی اوقات در این دام فرو میریم که از همین اول کار هر جوری که دلم میخواد تفریح میکنم و هر جوری که میخوام خرج میکنم. وقتی هنوز توی تخصیص هزینه برای کارهای عادی موندیم نمیشه چنین چیزی رو داشت.
سوالی الان پیش میاد اینه که تفریح یا خرج کردن پول بده؟ نه که بد نیست بلکه به قدری واجبه که اگه نباشه یجای کار لنگ میزنه.
به نسبتی که رشد میکنیم میتونیم سطوح بالاتری رو تجربه کنیم.
این رو زیاد شنیدیم که بزار سر موقع خودش اینکار رو انجام میدیم. مثلا توی شرکتی کار میکنیم و یه ایده جدید میاد وسط. این ایده همزمان با ایدهای هس که الان یه تیم دارن روش کار میکنند. اینجاست که بهتره اول همین ایده رو تموم کنیم و بعد سراغ ایده بعدی بریم.
کار نکردن در زمان خودش مضرات به شدت زیادی داره.
به نظر خودم مهمترینش آشفتگی وضعیت موجود ماست.
در این حالت دیگه نگاه نمیکنیم که چه کاری الویت ماست. بیشتر به سمت تمام کردن همه کارها سوق پیدا خواهیم کرد و در نهایت حتی اگر موفق شویم باز یجای کار میلنگه. ولی این با اینکه فقط به یک کار بسنده کنیم فرق داره. اینکه من یادم باشاه صبح و شب مسواک بزنم و در کنار الویتهای اصلی زندگی خودم قرار بدم (صرفا به این دلیل که اینم کاریه که باید انجام شه) در نهایت از من فردی رو میسازه که به جای توجه به کارهای اصلیای که باید انجام بده؛ به تموم کردن همه کارها متعهد خواهد شد.
این برای خودم زیاد پیش اومده. زمانی که به اشتباه هر چیزی رو توی لیست روزانه خودم قرار میدادم و در پایان شب لیست بزرگی از کارهایی که اهمیت چندان نداشتند جلوی چشمم بود.
آسیبهای این کار کم نیستند و میشه به درجا زدن و پسرفت کردن، کاهش سطح انگیزه، تردید داشتن روی مهارتها و کلی مورد دیگه هم اشاره کرد.
کاری که برای خودم جواب میده این مواقع این هست که دوباره به یک اصل بر میگردم.
وقتی توی ذهنم همه کارها میاد سعی میکنم یجا بنویسم. اگه کار مهمی داشته باشم میگم فعلا خفه شو تا بعد. ادبیات قشنگی نیست ولی واسه من جواب میده. گاهی پیش میاد که این اصل رو فراموش میکنم و یا خیلی جدیش نمیگیرم. این باعث میشه باز برم توی این دام. حتی برای خروج از یان دام هم این خفه شو خیلی خوب جواب میده.
البته شما باید مدل خودتون رو پیدا کنید که چی براتون جواب میده.
اگه توی کل حرفهای بالا جایی حس کردید شما هم عامل مشترکی با من دارید؛ حتما برای خودتون زمانی رو بگذارید و ویژهتر به این موضوع رسیدگی کنید.
در پایان تشکر میکنم از اینکه تا انتها با من بودبد و از شما دعوت میکنم بعد از انجام فعالیت کوتاهی که برای شما لذتبخش است؛ به این موضوع کمی با توجه بیشتری فکر کنید. خیلی خوشحال خواهم شد نظرات شما عزیزان رو بدونم و چند کلمهای همصحبت هم باشیم.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.