در ادامه با بررسی کارکردهای مغز انسان به این موضوع میپردازم که چطور کارمان را بهینهتر به سرانجام برسانیم.
شرط مهم
مهمترین شرط برای اطلاع از این وضعیت انجام دادن کاری است.
همچنین در اینباره بسیار خوب خواهد بود که تا میتوانید از منابع مختلف و خوب تحقیق به عمل آورید.
برای بهتر شدن، اولین لازمه انجام دادن کار خواهد بود.
البته باید اشاره کنم که شروع کردن کاری، میتواند سختترین بخش آن کار هم باشد. چیزی که اگر به آن توجه نکنیم میتواند بهشدت به روندی که برای خود میسازیم آسیب وارد کند.
مثلا نوشتن، کار سختی است.
هر باری هم که قرار باشد نویسندهای دست به قلم شود و بنویسد، نیاز دارد شروع کند؛ اما این شروع کردن کمکم کاری آسانتر شده و انجام آن به سختی فراوان نیاز ندارد.
قسمت سخت و البته مهم، شروع خواهد بود و بعد از آن نیاز به ساخت روند خواهیم داشت.
روند به ما این امکان را خواهد داد تا بعد از گذشت مدتی به صورت روزانه کارها را انجام دهیم.
مثلا قصد داریم هر روز ۸ صبح را ساعت شروع مطالعه خودمان بدانیم.
برای این کار نیاز به داشتن زمان و مکان ثابت است که به ایجاد روند ما کمک خواهند کرد. در این راه همچنین داشتن برنامهای قبل از مطالعه می تواند به متمرکز شدن ما نسب به مطالعه کمک شایانی کند.
در نهایتِ انجام دادن کاری به صورت منظم، به سطحی خواهیم رسید که فقط انجامشان میدهیم. دیگر خبری از وقت گذاشتن اضافی برای انجام کاری نیست. در هر روز و در زمان مشخص این کار را انجام خواهیم داد.
پیرو مثال بالا، بعد از گذش مدتی در همان زمان مشخص کاری را انجام خواهیم داد.
تا اینجا با مزایای داشتن روند برای کارهایمان آشنا شدیم.
در ادامه با کمک ساختار مغز، به این خواهم پرداخت که چرا روندهایمان را انجام نمیدهیم و یا نمیهکاره رهایشان میکنیم.
بهانه و مغز
مغز ما عاشق بهانه آوردن است.
علاقه زیاد مغز به بهانه آوردن به این دلیل است که وضعیت موجود را دوست دارد. از همین رو با ایجاد بهانههای به ظاهر منطقی و درست، سعی در به تعویق انداختن و یا صرف نظر کردن از انجام کار دارد.
هنر ما این است که بهانههای مغزمان را بشناسیم و به آنها اهمیت ندهیم.
استدلال با دانش حداقلی دادهها
مغز ما همچنین علاقه زیادی به تصمیم گیری با حداقل اطلاعات دارد. از همین رو وقتی به تصمیمات گذشته نگاه می کنیم، در مواقعی کمبودهایی را حس میکنیم.
یکی از راههایی که به بهبود این وضعیت خواهد پرداخت، پرسیدن سوال خوب و پیدا کردن مسئله اصلی و سپس پیدا کردن حواب و انجام آن است.
وسواس در یادگیری
یکی از مواردی که بهشدت در یادگیری ما تاثیر مستقیم دارد وسواس در یادگیری است. از همین رو دوست داریم بهترین حالت یادگیری خودمان را تجربه کنیم.
در مواردی و برعکس این موضوع، شروع به انجام دادن کارها با کیفیت کم کرده و از طرفی وسواس زیادی را تجربه میکینم. حتی در مواردی هیچوقت شروع نمیکنیم.
این روند ادامه خواهد داشت تا زمانی که آن را به بهانه تبدیل میکنیم.
از جایی به بعد بهانه ما این خواهد شد که من چون وسواس در یادگیری دارم، پس هر زمان که تونستم یاد میگیرم.
مثلا فردی هستیم که به مطالعه علاقه دارد.
هدف ما رسیدن به بالاترین سطح یادگیری است. قاعدتا بخش مهمی از این موضوع محیطی است که در آن قرار داریم. جای آرام و به دور از عوامل مزاحم (مثلا موبایل) کمک بسیار زیادی در مطالعه با کیفت بالا خواهد داشت؛ اما این نباید تبدیل به بهانهای برای کتاب نخواندن شود.
موضوعات بسیار دیگری نیز وجود دارند که در اینجا به بخشی از آنها پرداختهام.
در نوشتن هرچه بیشتر این متن، کتابهاب اصلگرایی از گِرگ مک کیون و شاه کلید ارائه موفق از اورن کلاف موثر بودند.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.