برای همه ما پیش اومده که اولینهایی رو دیدیم و یا از دور و نزدیک اونها رو میشناسیم.
من اسم نیل آرمسترانگ میاد تو ذهنم.
اولین کسی که به کره ماه رفت. یه اولین بزرگ واسه خودش داره و کسی هم نمیتونه روش حرفی بزنه.
اولینهای مهمی داریم که اگه نداشتیم بعضی از ماها حتی زنده نبودیم. مثل اولین کسی که پیوند عضو انجام داد. اولین کسی که جراحی باز رو انجام داد.
صحبت من اینه که آیا قرار است به کسی به واسطه اولین بودنش اعتماد کنیم؟
فکر میکنم زمان مناسبی باشه که با مثال حرفم رو ادامه بدم.
برای شما هم پیام تبلیغاتیای با این مضمون اومده که مثلا؛ اولین تولیدکننده مداد در ایران و یا شهر شما فلان گروه یا کارخانه بودند. یا روی بنری در سطح شهر مشاهده کردید که بنویسند اولین تولید کفش ایکس. حتی در تبلیغ تلویزیون هم از این نوع شعارها زیاد دیدم. احتمالا تهشم خیلی رسمی از شما تشکر کنند.
بد نیست به حسی که در موقع شنیدن و یا دیدن این کلمات داریم برگیردیم. اگر با من اتفاق نظر داشته باشید حسی شبیه به اعتماد در شما زنده خواهد شد. اینکه این برند قدیمی هست و از گذشته با چالشهای اینکار بوده و هنوز هم ادامه میده.
اما یک سوال کلیدی.
آیا اولین بودن با بهترین بودن برابر است؟
برگردیم به زمان خیلی قبل.
اولین گوشیهای تلفن همراه. جایی که در زمان خودشان به علاوه اینکه اولین بودند؛ بهترین بودن رو هم یدک میکشیدند. به این دلیل که فقط خودشان بودند و بس. کار از اونجایی سخت شدو بهتره بگم بازی از جایی روند دیگهای به خودش گرفت که سروکله رقیبان پیدا شد.
الان نه من و شما از سیستم اولین تلفنهای همرا استقبال خواهیم کرد و نه افرادی که در اون زمان استفاده کننده اون صنعت بودند؛ توانایی استفاده از گوشیهای هوشمند را نخواهند داشت.
باز برگردیم و بیشتر در زمان حال حرکت کنیم.
قبلش این نکته رو ذکر کنم که این حالت دارای قطعیت نیست.
همیشه مثالهای نقضی وجود دارد که آنها را در قالب استثنا بپذیریم.
وقتی شخصی کاری رو شروع کرده، همیشه به این معنی نخواهد بود که بهترین این کار است. خیلی از ایدهها و کارها هستند که توسط اشخاص دیگه داره هدایت میشه. البته این بحث امروز ما نیست.
اگه همیشه قرار بود اولینها بمانند و کسی نتواند ادعای برتری کند؛ خیلی از چیزها رو نداشتیم. مثلا الان چیزی به اسم رقابت نبود. یک نفری که کاری رو شروع کرده بهترین خوانده میشد و بقیه هم در یک سطح حضور داشتند.
مثلا نانوایی. اولا که کسی نمیدونه اولین نانوا کی بوده. دوم اینکه الان با وجود خلاقیتی که هست مردمم به دنبال نانی میروند که بیشتر رضایت رو از مصرف اون داشته باشند. حالا اگه نون اولینها رو نخوریم و به جای اون نون بعدیهایی که تلاش کردند و کلی دوره گذشته رو میخوریم؛ این ما هستیم که برد کردیم. فکر کنم هیچکس دوست نداره وسط نون و پنیر خورد صبحش یه تیکه گندم نیمه به دلیل خوب آسیاب نشدن و یا یه نون با خمیری که ترش نشده رو بخوره.
بیشتر از اینکه به اولینها نگاه کنیم، به محصول رقابتی که در یک صنعت است نگاه خواهیم کرد.
بخوام خیلی ساده نتیجه صحبتم رو بگم باید به یکسری نکات اشاره کنم.
- امروزه اولینها خیلی به یاد کسی نخواهند بود. بیشتر مردم به دنبال بهترینها (البته این بهترین برای هر کسی فرق داره) هستند. علاوه بر این اولینهایی در یاد هستند که هنوز هم در صف بهترینها در حال رقابتاند.
- اولین بودن زمانی برای ما ارزش خواهد داشت که ارزشی را تولید کنیم. به بیانی ارزشآفرین باشیم.
- مثل نانوایی که علاوه بر اینکه در حوزهای از تولید نان اولین بوده؛ به بهترین بودن هم فکر میکند. در عین حال دغدغه اصلیای که دارد این است که بهترین نانی که میتواند به دست من و شما برساند.
- اگر اولین نیستیم در فکر بهترین بودن باشیم. بازی بهترین بودن اهمیت بیشتری از اولین بودن دارد.
در پایان این جمله رو هم به یاد داشته باشیم.
اولین بودن همیشه به معنای بهترین بودن نیست.
بد نیست ببینیم کجای کار قرار داریم؟ دیدگاهی که داریم از جنس افتخار به اولین است یا از جنس سعی در رقابت بهتر با رقبا؟ با دیدگاهی که داریم چه آیندهای رو برای خودمان و یا کسبوکارمان داریم؟
پاسخ به سوالات بالا و کلی سوالات دیگه دلیل اینکه باید به جای اولین بودن سعی در بهترین بودن رو داشته باشیم مشخص خواهد کرد.
** این نوشته رو برای بسیاری از افرادی نوشتم که اعتقاد دارند ما از اولش اینجا بودیم و این جوجهها به ما نمیخورن. دوست عزیزی که این متن رو خوندی و این دیدگاه رو نسبت به هر کسی توی ذهنت داری؛ مراقب باش حذف نشی.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.