در ابتدا قصد داشتم در قالب یک فایل بهصورت مختصر به خطاهای یادگیری بپردازم.
بعد از بررسی موضوعاتی که قرار است در اینجا مطرح شوند، به این نتیجه رسیدم که فضای بزرگتری رو میخوام. به همین دلیل هم بود که تصمیم گرفتم در قالب یک دسته جدید، به صورت مداوم در اینباره صحبت کنم.
این روندی طولانی ولی بهشدت مهم است که ارزش بالای آن را میتوان در روندش مشاهده کرد.
بخش جدیدی از مطالعاتم درباره این است که چطور میتوانیم یادگیرنده بهتری باشیم.
این موضوع موضوعی بزرگ و البته پیچیده است که نیاز به دانش بالا و البته تجربه زیادی دارد.
در این مسیر قاعدتا بخشی را که مربوز به خطاهای ذهن انسان است را به صورت جدی مورد بحث قرار خواهم داد.
همچنین تاثیر خطاهای شناختی بر روند یادگیری از دیگر بحثهایی خواهد بود که آن را هم مورد بررسی قرار خواهم داد.
داستان اولیه شروع این نوشتهها:
یکی از دغدغههایی که خودم داشتم این بود که بیشتر یاد گرفتن باعث افزایش کیفیت خواهد شد.
این باور به سمتی رفت که فضای یادگیری از فضای عملکردن پیشه گرفت.
کمکم اینقدر از عمل کردن فاصله گرفته بودم که فقط سعی میکردم یاد بگیرم.
بعد از گذشت مدتی این خلا در من ایجاد شد که دانستههای من به من کمکی نمیکنند. بهعبارتی فایده و یا آوردهای برای من ندارند.
به جای اینکه مشکلات خودم رو حل کنم، از آموزش به عنوان ابزاری برای عیب گذاشتن روی دیگران استفاده میکردم.
کمکم به این رسیدم که این روند باید مسیر جدیدی را برای خودش داشته باشد. این مسیر جدید شد کار من. و اولین آورده من از اجرایی کردن مواردی که یاد گرفته بودم این بود که در قالب کار فردی مفیدتر بودم.
در این مسیر کمکم ابعاد مختلف دیگری از یادگیری خوب برای من مشخص شد.
این روند تا الان ادامه داشته و به طبع ادامهدارتر هم خواهد بود.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.