تا حالا براتون پیش اومده که توی ماشین باشید و قبل از رسیدن دیگه نتونید تحمل کنید؟
براتون پیش اومده توی کوه باشید و قبل از رسیدن به نوک قله؛ با خودتون بگید دیگه رسیدم، اما همون چند متر اخر حسابی خسته کننده باشه؟
برای شما هم پیش اومده که کاری رو انجام میدادید و قبل از اینکه به اتمام کار برسید دست از تلاش بردارید؟
اگه یکی از موارد بالا رو تجربه کردید، توصیه میکنم در ادامه این بحث با من همراه باشید.
همه ما اوقاتی رو داریم که میخوایم کاری رو انجام بدیم و برای انجام دادن هم کلی انرژی داریم. حتی بخش مهمی از اون کار یا فعالیت رو هم انجام میدیم؛ اما به اخرای کار که میرسیم برامون خسته کننده میشه. دیگه اینکه بیاییم و ته کار رو تموم کنیم اهمیت زیادی رو برامون نداره.
اما چه اتفاقی باعث ایجاد چنین موضوعی میشه؟
یکی از شایعترین عوامل، گوش دادن به تعریف و تمجیدهای اطرافیان ماست.
مثلا شخصی در حال نوشتن کتاب خودش است. این فرد در لابهلای نوشتن درباره کتابش و اتفاقاتی که در حال رخ دادن است با اطرافیانش صحبت میکنه. در این زمان، اطرافیانش بهش توجه ویژهتری رو دارند. از کتابش و نوشتههایی که داره نقد و تعریف خواهد شد. براش مهمه که نظر دیگران در مورد کاری که انجام داده چی بوده. نظر کسانی که دوستش دارن و دوستشون داره و همچنین افراد عادی و حتی منتقدن خودش؛ اما این چیزی نیست که خیلی براش مفید باشه.
این به هیچوجه چیز بدی نیست. ما برای همین کاری رو انجام میدیم. برای اینکه توجه دیگران رو به خودمون جلب کنیم و بتونیم افراد دیگه رو تحت تاثیر قرار بدیم.
منظور من هم بد بودن یا خوب بودن یا هیچگونه قیاسی نیست. من این رو مطرح کردم تا به بُعد دیگری بپردازم.
وقتی قبل از اتمام کاری ان را برای دیگران بازگو میکنیم، بخشی از پاداشی رو که انتظار داشتیم زودتر از زمانی که باید به آن میرسیدیم را دریافت میکنیم. در این حالت وقتی به انتهای کاری میرسیم و پاداشها را زودتر دریافت کردیم؛ دیگه نه دلیلی و نه رمقی برای پایان رسوندن کار داریم.
این اصل باعث شده که بسیاری از کسانی که در حوزهای فعالیت دارند با این موضوع درگیر هستند.
به عنوان مثال، فرض کنید فردی شغلش تزئین چوب است. این فرد در حالت عادی پولش رو پیش میگیرد و پس از زمانی که در نظر گرفته شده کار رو به مشتری تحویل میدهد. در اینجا اگر تولید محصول با وقفه همراه شده باشد (و بدتر اینکه پول هم تمام شده باشد) دیگر به اندازه اول روی این کار وقت گذاشته نخواهد شد.
علت رو که با هم بررسی کردیم؛ اما نکته اصلیای که وجود داره اینه که تا قبل از اتمام کاری خیلی اون رو با دیگران در میان نگذاریم.
این کار چند عیب داره که در ادامه با هم آنها را بررسی خواهیم کرد
کم شدن دستاوردها
دام مهمی که در اینجا وجود داره این هست که به جای تموم کردن کارها، به انرژی گرفتن از کارها مشغول میشی. متاسفانه حتی قدم بزرگ بعدی رو بر میداریم و به جای کار کردن و کسب نتایج بهتر؛ به حرف زدن بسنده میکنیم. کمکم شروع به نق زدن و نقد کردن از افراد مختلف میکنیم. آرومآروم به شخصی تبدیل خواهیم شد که جای اینکه با نتایج خوب مارو بشناسند؛ بیشتر با حرفهای زیبا از ما یاد خواهند کرد.
قانع شدن به کم
وقتی هدف ما از انجام کار صرفا کسب انرژی شود، کمکم به کم قانع خواهیم شد.
دیگه قبل از تموم شدن هر کار، به سراغ کار جدیدی خواهیم رفت. البته تعهداتمان باعث میشوند کار را به اتمام برسونیم؛ اما خودمون هم میدونیم که این کار رو میتونستیم بهتر از اینا تموم کنیم. این باعث میشه که دست از تلاش برداریم و فقط به فکر تموم کردن باشیم و کیفیت هم کم خواهد شد.
درجا زدن
با نق زدن و کم کار کردن احتمال بوجود اومدن چنین چیزی چندادن بعید نیست. وقتی توجه خودمان را از کاری که باید انجام بدیم به سمت نق زدن و رفع تکلیف میبریم؛ درجا زدن هم بخشی از پیامدهای انتخاب ما خواه بود.
ناخوشنودی از خود
برایند تمام صبحتهای گفته شده به نارضایتی ما خواهد رسید.
این ناخوشنودی در ادامه بلای خلاقیت و انگیزه ما خواد شد. تا جایی که عامل مهمی در کارهای آینده ما خواهد بود. به جای اینکه همواره با ناخوشنودی سر کنیم به فکر رسیدن به خوشنودی خودمان به شیوه درست خودش باشیم.
تا جایی که براتون امکان داره با افرادی ایدههاتون رو به اشتراک بگذارید که میدونید به بهبود ایدهای که دارید کمکم خواهد کرد. خیلی وقت خودتون رو برای شنیدن صحبتهای همه تلف نکنید و به جاش از نظر تخصصی استفاده کنید.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.