در بحث امروز، بیشتر مطلبی از جنس تجربه خواهید خواند.
البته این نکته مهم رو نباید نادیده بگیریم که مطلب زیر خلاصه گزارشهایی است از آموزشهای من است.
تقریبا سه سال پیش بود که با این واژه آشنایی بیشتری پیدا کردم. اونجا بود که فهمیدم جز دسته نامنظمها قرار دارم. هر انسانی وقتی در جایی خودش رو ضعیف میبینه قاعدتا در پی جبران اون خواهد بود. به بیانی دوست داره از این ضعف خودش فاصله بگیره و کمکم شروع کنه به ساختن کسی که هست. من هم چنین احساسی رو تجربه کردم و در پی حل اون بودم.
دوست داشتم آدم منظمی باشم که همه دوستش دارن. به این واسطه کلی از دیگران فاصله بگیرم و حسابی بترکونم؛ اما اونجوری که میخواستم پیش نرفت. کمکم احساس کردم که تسلیم مدلهای مختلفی شدم که فقط اونارو انجام میدم.
در ادامه دوست دارم بعضی از چیزهایی رو که امتحان کردم اما جواب نداد با شما به اشتراک بگذارم
داشتن لیست کارهای روزانه
در اوایل این رو شنیده بودم که تو هر کاری رو که میخوای انجام بدی باید هر روز اونو ثبت کنی.
این کار رو اوایل با سختی خیلی زیاد انجام میدادم. مثلا هر روز باید قبل از شروع شدن روزم، تکتک کارهایی که باید انجام میشد رو لیست میکردم. در روزهای اول نمیدونستم که باید چیا رو بنویسم و یا چیارو بیخیال بشم. در نتیجه همه رو مینوشتم. از مهمترین کارها مثل کار تخصصی خودم تا کارهای خیلی معمولی مثل مسواک زدن. این تا جایی پیش رفت که من هر شب میدونستم حتی چقدر پیادهروی روزانه داشتم.
بعد از مدتی حس کردم دیگه کارام پیش نمیرن و خیلی سخت میشه که کاری رو به سرانجام رسوند. چون هر کاری میکردم باز کار برای انجام دادن بود. نکته مهمی که وجود داشت این بود که میزان کارهای تخصصی که باید هر روز بهتر میشدند در یک روند مونده بود و در عوض کارهای معمولی علاوه بر افزایش تعداد؛ از درجه اهمیت بیشتری برخوردار شدند.
انجام دادن کارها در ساعتی خاص
احتمالا در مورد شرطی شدن ذهن شنیدهاید. اگر اینجور نیست در حد مختصر توضیحی رو میدم.
وقتی کاری رو به ذهن واگذار میکنیم و این کار رو در ساعت خاصی انجام میدیم؛ ذهن عملا به این شرایط عادت میکنه و در روزهای بعد آمادهتر از قبل خواهد بود. همچنین به این واسطه انرژی کمتری از ما خواهد گرفت. به بیانی بعد از چند روز، با خستگی کمتر و آمادگی بیشتری اون کار رو انجام میدیم. تمام این شرایط وقتی خوب جواب میدهند که ما در حال پیشرفت باشیم.
فاکتور مهمی که برای من وجود داشت این بود که من شاهد اون تغییرات نبودم. دلیل اصلی این اتفاق در دو چیز بود.
اول فاصله گرفتن از روند انجام روزانه به واسطه هر روز انجام ندادن و دوم عدم رشد در کار تخصصی خودم.
انجام حداقلها
در طول هر روز برای انجام دادن کارها، ساعات خاصی رو مد نظرم بود. در این زمانها حتی اگر کاری رو قرار بود انجام بدم هم انجام میدادم؛ باز هم آنچنان اتفاقی برام نمیافتاد.
وقتی دقیقتر نگاه کردم متوجه این شدم من هر روز کاری رو به میزان روز قبل انجام میدم. این انجام کار بدون در نظر گرفت شرایط حاکم بر کارها بود. وقتی کاری رو انجام میدیم و این کار روند مارو تشکیل میده؛ به نظر خودم یکی از اصلیترین کارها توجه به بازخوردی هست که از اون کار داریم. وقتی حضور این بازخورد رو در کارهای خودمون نبینیم، کمکم به جای پیشرفت در کارهای روزانه شاهد روزمرگی در کارهایمان هستیم.
توجه زیاد به تکنیکها
تکنیکها و ترفندها برای کمک به ابداع شدند. ما با انجام این تکنیکها میتونیم خیلی راحت تر کارهای خودمون رو پیش ببریم. این اتفاق به شرطی خواهد افتاد که ما قبل از استفاده از ترفندها بیاییم و ببینیم اصل ماجرا چیست. در زمانی که درگیر پیدا کردن مدل نظم خودم بودم، بارها و بارها برام پیش اومده بود که در تکنیکها غرق شدم و نتونستم نتیجهای رو که باید بگیرم.
هنوز هم کلی مدل دیگه هست که به نظرم با پرداختن به همه اونا حوصله شما عزیزان رو زیادی سر میبرم و شما تا اینجای صحبت متوجه منظورم شدید. در ادامه بیشتر به مدل اصلاح شده این موضوع خواهم پرداخت.
مرداد سال ۹۷ بود که در دوره جدیدی از جناب امید جهانداری شرکت کردم. نام این دوره رفتار پلاس بود که در آن به صورت حرفهای به شناخت مهارتهای رفتاری خودمان میپرداختیم. در پایان دوره به همه ما یک تقویم مطالعاتی ۶ ماهه داده شد.در همونجا بود که افتخار همکاری با ایشون رو پیدا کردم. رسما وارد فضای کاریای شده بودم که همیشه آرزوش رو داشتم. همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه کمکم احساس ضعف قدیمی خودش رو نشون داد. اینجا بود که فهمیدم قبل از رسیدن به تکنیکها، باید دلیلی قانع کننده بریا ذهنت داشته باشی.
نکته مهم برای انجام کارهایی که به مراتب سخت هستند و ما با کلی انرژی میخواییم اونارو انجام بدیم اما پیش نمیرن؛ چشمانداز ماست. وقتی این نکته رو فهمیدم تازه به این رسیدم که چرا رشدی اتفاق نمیافته. وقتی من نمیدونستم که قراره به کجا برسم معلوم بود نمیتونم بهش برسم. بنابراین هر نوع تلاشی که بود جواب نمیداد.
اگه قرار باشه کل بحثم رو در یک جمله بگم به نظرم جمله زیر میتونه مناسب باشه.
تمام تکنیکها و ترفندها زمانی جواب میدهند که ما به آنها احساس نیاز کنیم.
در پایان پیشنهاد میکنم اگر شما هم یک حل نشده این مدلی دارید؛ حتما به بازخوردهای روزانه و لحظهای خودتون دقت کنید. پیشنهاد دومم هم این است که یکبار از خودتون بپرسید من قرار است به کجا بروم و اینکاری که میکنم چقدر به رسیدن من کمک خواهد کرد؟
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.