اگر شما هم از ادامه روند کارتان خسته شدهاید خواندن ادامه این نوشته پیشهناد خوبی است.
اغلب پیش میاد که دست به کاری زدیم و بعد از گذشت مدتی حس خوبی به انجام اون نداریم.
در اینکه از قبل باید نگاه کنیم و ببینیم چه کاری برای ما مفید است و چه آوردهای میتواند داشته باشد شکی نیست.
داستان از اونجایی بد میشه که میبینیم خواسته ما داره عوض میشه. یعنی تا الان با علاقه خاصی کارمان را دنبال میکردیم و از الان به بعد به سمت کارهای دیگه کشید میشویم.
روز اولی که قصد ورود به کاری رو داریم به نکات مختلف زیادی دقت میکنیم.
بعضی از ما حتی معیار اساسی رو بر مبنای کمک به دیگران می گذاریم.
یجاهایی متوجه میشیم که شعار دادیم و بعد از مدتی فهمیدیم که حرفامون شعاری یش نبوده.
در روند انجام دادن کار است که هدف واقعی خودش رو نشان خواهد داد. ما نمیتوانیم برای مدت زیادی نقش بازی کنیم.
به مثال زیر توجه کنید:
داستان فستفودها
در هر شهری که باشید احتمالا شاهد بازار داغ رقابت بین فستفودها هستید.
هر چند وقت یکبار برند جدیدی ظهور پیدا میکند و خدماتش را عرضه.
وقتی جایی خدمات خوب بدهد و در شرایط کنونی که کیفیت حرف اول را میزند؛ بیشتر از قبل برای تست کردنش ترغیب میشویم.
این موضوع وقتی رنگ میبازد که در مواردی کیفیت فراموش شده و خدمات نسبت به قبل تفاوت پیدا میکنند.
متاسفانه این روند تا شروع فعالیت فردی دیگر ادامه دارد.
بعد از گذشت مدتی همانهایی که بیاندازه مشتری داشتند محو شده و افراد جدید جایگزین آنها میشوند.
قسمت دردناک ماجرا اینجاست که افراد جدید هم محو میشوند.
کار جدید انرژی زیادی می خواد. وقتی هی از این شاخه به اون شاخه میشیم و در نهایت کارهایی که باید به سرانجام برسونیم رو نیمهکاره رها می کنیم از آن چیزی که هستیم و قرار است شویم فاصله زیادی گرفتهایم.
در اغلب موارد وقتی کاری را با تحقیق و دانش انتخاب کردیم؛ اما خستگی یا بیانگیزگی به سراغ ما میاد؛ بد نیست مروری بر دلیل انتخابمان داشته باشیم.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.