منظور از ساده حرف زدن در اینجا، سادهسازی و بعد حرف زدن است.
مدتی است که فضای صحبت کردن از سمت اصطلاحات تخصصی به سمت مثالهای ساده در حرکت است.
هم مخاطب و هم فردی که در حال آموزش است اهمیت این موضوع را میدانند.
در گذشته افراد برای نشون دادن اینکه یک دانش رو تخصصی بلد هستند؛ از عناوین تخصصی، زیاد استفاده میکردند.
با گذشت زمان، علاقه افرادی که پذیرای آموزش دیگران بودند به سمت سادگی رفت.
این مقطع از تاریخ چندان دوامی نیاورد، اما هنوز افرادی بر این باور هستند که استفاده از لغات تخصصی، چهره فرد متخصص رو به اونها خواهد داد.
زیاد پیش میاد که ما از فردی حرفی رو میشنویم و از اینکه ساده موضوعی رو بیان میکنه لذت میبریم.
موضوعی که در اینجا وجود دارد، اهمیت داشتن بیانی ساده است.
سادهسازی چیزی است که همه دوست دارند.
فارغ از تیپ شخصیتی هر فرد، ساده حرف زدن موضوعی است که همه دوست دارند.
این موضوع رو عنوان کردم چراکه بعضی از دوستان فکر میکنند اگه یک نفر تیپی داشته داشته باشه که با جزئیات کار میکنه؛ دیگه مثال و داستان رو دوست نداره.
چنین چیزی نیست و همه افراد فارغ از تیپ شخصی خودشون از مثال و داستان خوششون میاد.
نکته مهم درباره بیان ساده این هست که ساده بیان کردن به معنی کم دونستن نیست.
کسی که ساده یک صحبت و یا آموزشی رو به ما انتقال میده، در واقع اینقدر اون موضوع رو خوب یاد گرفته که میتونه به راحت انتقال بدهد.
به بیانی داشتن بیان ساده از تسلط خوب بر یک موضوع میاد.
ساده حرف زدن از تخصصی حرف زدن سختتره.
به این دلیل که باید به یک تسلط به موضوع برسیم و تازه شروع کنیم به سادهسازی اون یحث.
برای سادهسازی زمان زیادی رو بگذاریم چرا که با اینکار، حتی قبل از مرحله ارائه اصلی، احترام قلبی خودمون رو به مخاطب گذاشتیم.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.