در اینجا قصد دارم به صورت مختصر دیدگاه خودم رو در مورد فردی که در حال یادگیری است رو بیان کنم.
بنا به انتخاب، در سه دسته کلی یادگیری ما انجام خواهد شد. دستهای اصلا اعتقادی به آموزش ندارند، دسته دیگر توجه معطوف شده به یک فرد رو دارند و دستهای هم از افراد مختلفی یاد میگیرند.
در ادمه به صورت مختصر به سراغ هر یک از این دستهها خواهیم رفت.
کسانی که به آموزش اعتقادی ندارند
در مواجه با این افراد اغلب شاهد آموزشزدگی هستم. این برای عدهای از گذشته و زمان مدرسه هست و برای عدهای دیگر هم در مواجه با یک مدرس چنین فضایی ایجاد شده. اغلب جملاتی که بیان میکنند از این جنس هست. اینا اومدن جیب خودشون رو پر کنند، این کارا ادا بازیه و فایدهای نداره، اینا بیکارند، حیف پول نیست و خیلی از جملاتی که حتی قابل بیان نیست.
کسانی که فقط به یک مدرس اتکا دارند
این دسته افراد هم دلایل زیادی برای انتخاب خودشان دارن. دلایلی مثل اینکه دیگه فرد بهتری وجود ندارد، این فرد در اغلب زمینهها حرف برای گفتن دارد، اطلاعات بهروز و کاملی دارد و کلی دلیل دیگه.
یک نکته در اینجا وجود دارد که بد نیست قدری به آن بپردازم. وقتی در ذات ماجرا به فردی که در آموزش اعتماد داریم و مسیری را که پیشنهاد میکند؛ مسیر زندگی ما میشود، بد نیست این نکته را فراموش نکنیم. هر فردی در هر جایگاهی که ما از او یاد میگیریم، تا زمانی چیزی برای ارائه به ما دارد که از او بت نسازیم. اهمیت این موضوع اینقدر مهم است که بدون توجه به آن؛ ناخودآگاه از یک فرد یادگیرنده به فردی متعصب تبدیل میشویم. این موضوع زمانی برای ما آسیبزا خواهد بود که هر صحبتی از آن فرد را بپذیریم.
کسانی که از چند فرد یا مدرس یاد میگیرند
اعتقاد اصلی این دسته از افراد هم این است که از هر فردی، متناسب با موضوعی که بر آن تسلط دارد یاد میگیریم. به بیانی برای حل مسئلهای خاص و یا گرفتن آموزشی که مد نظرمان است؛ به فردی که مد نظر است مراجعه میکنیم.
نکته بعدی اعتقاد این دسته افراد به دیدن یک موضوع از زوایای مختلف است. مثلا کسی که میخواهد فروش را یاد بگیرد، توصیههای چند مدرس فروش را مد نظر قرار میدهد.این نوع دیدگاه منعطفتر از بقیه است و در نهایت آن شکلی را که برای ما دارد؛ به اونی که میخواستیم نزدیکتر خواهد بود.
گروهی هم وجود دارند که اعتقادشان بر این است نباید از فردی یاد گرفت و مستقیما به منبعی که آن فرد یا افراد یاد گرفتند؛ وصل میشویم. عمده اعتقاد این افراد هم کتاب است. در اینکه کتاب میتونه خیلی چیزها رو به ما یاد بده شکی نیست. ما وقتی به فردی برای یادگیری مراجعه میکنیم در واقع علاوه بر آموزش؛ به دنیای تجربیات فرد متصل میشیم و این بخشی نیست که بشه از لابهلای صفحات کتاب بیرون کشید. به اعتقاد خودم کتاب خوبه اما در کنار آموزش خوب و حرفهای از یک فرد.
در اینکه هر کدام از موارد بالا را انتخاب کنیم، هزینهاش را خودمان خواهیم پرداخت شکی نیست. قصد من هم قضاوتی بر تاکید یا رد هیچکدام از موارد بالا نیست. من به هر انتخابی که افراد داشته باشند احترام میگذارم و هدف من هم چیزی جز نگاه عمیقتر به دیدگاهمان در بحث یادگیری نیست. در پایان این ما هستیم که تصمیم میگیریم و انتخاب خواهیم کرد که کدام روش برای ما مناسبتر خواهد بود.
در پایان بحثم دوست دارم چند نکته رو در قالب نکات پایانی این بحث ذکر کنم.
اول اینکه در نهایت انتخاب ما این باشد که از یک فرد یا مجموعهای از افراد یاد بگیریم؛ درصد زیادیش به ما بر میگرده که چقدر پذیرای این آموزش هستیم. همچنین کیفیت آموزشی که ارائه میشود رو هم نباید فراموش کرد.
دوم اینکه خودمون رو چقدر متعهد به انجام آنچه گفته میشه میکنیم؟ هر یک از ما در هر حوضهای که تخصص داشته باشیم، به آموزش تخصصی نیاز داریم؛ اما چقدر به آموزشهایی که میبینیم عمل میکنیم؟
نکته سوم اینکه از خودمون سوال کنیم چقدر از صحبتهای این فرد برای من مفید است؟
و در آخر نکتهای که به خودم خیلی کمک کرد یادگیری از همه چیز بود. از هر چیزی که فکرش رو کنید. البته تسلط به این موضوع حاصل سالها خردمندانه زندگی کردن خواهد بود و بنده هم چنین ادعایی ندارم که موردی نیست که نتونم ازش یاد بگیرم؛ اما پیدا کردن حتی یک نکته در هر اتفاقی در این عالم میتونه کمکم این شخصیت رو رشد بده.
پینوشت: در این نوشته از موارد مختلف یادگیری قدری فاصله گرفتم و بیشتر توجه به روی یادگیری از یک فرد یا مدرس رو مد نظر قرار دادم. به عبارتی آیا به یادگیری از سایرین اعنقاد داریم؟
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.