برای همه ما پیش اومده که به چیزی نیاز داشتیم و اون رو تهیه کردیم. این شرایط حتی میتونه برای وقت ما هم باشه.
مثلا وقتی به پول نیاز داریم کار میکینم.
اما همیشه اینجوری نیست که ما هر چیزی رو که بخوایم و نیاز داریم رو بتونیم به دست بیاریم. در مواقعی چیزهایی رو نیاز داریم ولی نمیتونیم داشته باشیم. از طرفی چیزهایی رو نیاز نداریم و یا در الویت الان ما قرار ندارند.
در ادامه بیشتر به این خواهم پرداخت که کلا اوضاع چجوریه.
در مجوع به سه حالت کلی خواهم پرداخت و خیلی خلاصه در اینجا نظر خودم رو خواهم گفت.
به چیزی نیاز داریم اما شرایط داشتنش رو نداریم
*برای خودم پیش اومده که نیاز بوده به کتاب و یا کلاس خاصی دسترسی فوری داشته باشم. بنا به شرایطی پیش نیومده و این موضوع باعث شده حال خوبی رو تجربه نکنم. این یا بر اساس شرایط مالی، زمانی و تعهد انجام نگرفته. مثلا همین نمایشگاه کتاب. خودم خیلی دوست داشتم اونجا باشم و از نزدیک صنعت آموزش کشور و ببینم؛ اما شرایطش رو نداشتم. با توجه به چشماندازی که برای خودم قرار داده بودم یکی از نیازهای من بود.
خب متاسفانه به یک سال آینده موکول شد.
کاری که خودم انجام میدم معمولا اینه که تا جایی میتونم از شرایط مطلع شم. این خب خوبه اما قاعدتا با دیدن خود آدم خیلی تفاوت داره.
در اینجا اگه شرایطی بود که میتونستم برم قاعدتا میتونستم با کیفیتتر از زمانی باشم که چنین احساس نیازی در من وجود ندارد و یا کمرنگتر شده است.
**در مواردی هم پیش میاد و واقعا شرایط دست ما نیست. یجورایی میشه گفت که کاری رو انجام میدیم؛ اما اتفاقاتی که در حال رخ دادن هست دست ما نیست.
مثلا اخراج شدن از کاری. اینکه در محیطی باشی و در حال رشد باشی و نیاز به اونجا وجود داشته باشه و یهو کار میره رو هوا دیگه مقصر تو نیستی.
اما اگه از چنین جایی بیرون بیایی و روند خودت رو متوقف کنی بدون شک خودت مقصری.
واقعا چیزی الویت ما نیست ولی داریمش
اغلب ما این رو شنیدیم که زمان ما یکی از مهمترین داراییهای ماست. همه دوست داریم از زمانی که در قالب شبانه روز دست ماست بهترین استفاده رو کنیم.
اتفاقی که اغلب مواقع در حال وقوع هست رو خیلی دوست نداریم. به این دلیل که اغلب انتخابهای ما الویتهای ما نیستند؛ اما دوستشون داریم.
کیه که از مطالعه روزانه بدش بیاد؟ حداقل برای کلاسی که الان داره اغلبمون دوست داریم به عنوان فردی اهل کتاب شناخته شیم. اگه هدف صرفا همین باشه (که متاسفانه برای برخی هست) به جای اینکه به محتوای کتاب بپردازیم و سعی کنیم موارد گفته شده در کتاب رو برای خودمون پیاده سازی کنیم؛ صرفا به افرادی با کلاس و شکننده تبدیل خواهیم شد.
ذکر توضیحات، بعد از معاشرت چند ساله با دوستان اهل کتاب و کتابخوانی بوده است.
وقتی چیزی رو داریم ولی بهش احساس نیاز خاصی نداریم؛ معمولا از داشتنش خیلی به وجد نخواهیم آمد. همچنین در زمان از دست دادنش هم خیلی غم آنچنانی رو تجربه نخواهیم کرد. از همین رو زمانی احساس نیاز زیادی نداریم بهتره یکم همه چیز رو مرور کنیم و بعد تصمیم به داشتن و یا نداشتن چیزی بگیریم.
در دنیایی به سر میبریم که عمر محدود ما خیلی اجازه این رو نمیده که هر انتخابی رو داشته باشیم. از همین رو وقتی به موارد کماهمیت و یا انتخابهایی که با این هدف که یه روزی به کار میاد تمومش نکنیم.
چیزی که داریم هم الویت و هم نیاز ماست
خودم این بخش رو دوست دارم. به این دلیل که بهترین حالتی هست که میتونه اتفاق بیوفته.
اینکه کاری برای ما اهمیت زیادی داره و ما هم نسبت به اون احساس نیاز زیادی داریم برای ما آورده زیادی خواهد داشت.
حتی اگه آورده این کار اونقدری که ازش انتظار داریم هم نباشه چون چیزی بوده که در زمان خودش و سر جای خودش بوده احساس خوبی خواهیم داشت.
مثل وقتی میمونه که دقیقا جایی گیر کردی و یه نکته یا حتی یه اشاره کوچیک باعث میشه بتونی روند خودت رو عوض کنی.
این همه حرف زدم و دغدغهای که داشتم یک جمله بود.
وقتی احساس نیاز به چیزی نداشته باشی نمیتونی اون چیز رو به صورت کامل برای خودت داشته باشی.
شاید خیلی قیاس درستی نباشه؛ اما با داشتن احساس نیاز و بعد انجام دادن حسی شبیه به گرسنه بودن و خوردن غذای خوب را تجربه خواهیم کرد.
مثل اغلب اوقات، هدف این نوشته، یکم بیشتر توجه کردن به خودمون هست. توی این متن خواستهام این بود که افراد بعد از خودن، یکم به انتخابهای خودشون نگاه عمیقتری داشته باشند.
ار اینکه فقط به حرفهای من اکتفا نمیکنید و خودتون پیگیر آموزش دقیق هستید از شما سپاسگذارم.
از اینکه در این وبلاگ من رو همراهی میکنید و توجه با ارزش خودتون رو به نوشتههای بنده میدید بینهایت سپاسگذارم.
در نهایت از همه کسانی که بدون نامونشان و در خلوص خودشان به دنبال کشف خودشان هستند تشکر ویژهای دارم
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.